مالک اشتر

  • مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا نیست؟؟! 
  • تماس  
  • ورود 

درد را از هر طرف که بخوانی درد است

16 فروردین 1399 توسط سربازوظیفه

سلام زینب سلیمانی

روزگار جوانی ات مبارک

هر روز که میگذرد انگار کسی می آید چند لحظه گلویمان را میفشارد از بغض ومیرود.هر بغضی انزجاری است برای انتقامی سخت که شاید به زودی محقق شود

بغضی که هر روز تازگی اش را حس میکنی

نمیدانم چطور با این غم بزرگ دست به گریبانی .سردار که برای تو پدر بود.

دلمان دیگر به روز وماه وسال بند نیست،هر لحظه دلتنگ پدرت هستیم.

چشم هامان هنوز بارانی رفتن سردار است.

تو چه میکنی این روز ها ی سخت

تو که دلت گره خورده  به ضریح حضرت پدر

زینب حاج قاسم-شکوه دوباره پدر-

در جستجوی سردار ،تو را بین همه نام ها جستجو میکنیم .دل به دلت مینهیم  وباچشمهایمان برای غمت ندیدن پدر ت گریه میکنیم

انگار تمامی ندارد این دلتنگی

نه خودش انحصاری بود ونه حالا غمش انحصاری است

باید به رسم ادب غمت را تسلی داد اما مگر سکینه وتسلایی برای این غصه بزرگ هست

این روزها انگار کائنات هم از دوری اش در را به روی خود بسته است

پُریم از دلتنگی

پریم از غم نبودن حاج قاسم

زینب حاج قاسم

حالا هر شب به احترام بیداری های پدرت بیداریم وساعت 1:20 بامداد انفجار دردی است در قلب مان

سردار چشم هایمان را ستاره باران کرد ودل هایمان را متلاطم امواج نبودنش

میگویند شهدا زنده اند اما حی وحیات زنده بودن را میفهمد نه میت وممات .وبین ما وحیات از کران تا کران فاصله است

تو شمیم پدر را حس میکنی اما ما جز حسرت واندوه برای مان چیزی نمانده است

هر روز عکس پدر را جلوی صفحه دل مینهیم وبغض مان را اشک میکنیم

اشکی که امان مان را میبرد

زینب حاج قاسم

دل تنگ است واندوه وسیع،بگذار خلاصه کنم شرح درد را

به پدر سلام ما را برسان وبگو یک دنیا را دلتنگ خودش کرده

بگو به ما هم حیات بخشد تا او را درک کنیم

بگو بغض مان را نگه داشتیم تا فریاد کنیم بر سر ظلم

ظلمی که تو سپر آهنینش بودی وحالا…………

درد را از هر طرف که بخوانی درد است


 

 نظر دهید »

هفت سین-سردار

01 فروردین 1399 توسط سربازوظیفه


سوختن با ساختن ساده نیست در سالی که سردار سلیمانی سفر کرده است

در مراسمی برای شهدا سردار سلیمانی رو کرد به خانواده‌ها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند.
دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردن‌ها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط می‌توانند سقف را نگاه کنند.

?راوی: همسر شهید هادی کجباف

✅کانال سپهبد قاسم سلیمانی?
http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299

 نظر دهید »

آن روز که بودی

17 دی 1398 توسط سربازوظیفه

نیستی ولی گویا هستی

حاج قاسم

 نظر دهید »

من خمینی دوست دارم چون که او ، هم «خم»است و هم «می» است و هم«نی»است

13 خرداد 1394 توسط سربازوظیفه


غزل امام خمینی(ره):

«من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم»

غزل مقام معظم رهبری در پاسخ به غزل حضرت امام(ره):

«تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه‌ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن‌دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم

ببریدی زهمه خلق وبه حق یار شدی

 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مالک اشتر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فاطمیه
  • شعر و بیت
  • کلمات قصار
  • طوفان جاهلیت
  • روح الله
  • رهبری
  • خسته نباشید
  • خبر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس