درد را از هر طرف که بخوانی درد است
سلام زینب سلیمانی
روزگار جوانی ات مبارک
هر روز که میگذرد انگار کسی می آید چند لحظه گلویمان را میفشارد از بغض ومیرود.هر بغضی انزجاری است برای انتقامی سخت که شاید به زودی محقق شود
بغضی که هر روز تازگی اش را حس میکنی
نمیدانم چطور با این غم بزرگ دست به گریبانی .سردار که برای تو پدر بود.
دلمان دیگر به روز وماه وسال بند نیست،هر لحظه دلتنگ پدرت هستیم.
چشم هامان هنوز بارانی رفتن سردار است.
تو چه میکنی این روز ها ی سخت
تو که دلت گره خورده به ضریح حضرت پدر
زینب حاج قاسم-شکوه دوباره پدر-
در جستجوی سردار ،تو را بین همه نام ها جستجو میکنیم .دل به دلت مینهیم وباچشمهایمان برای غمت ندیدن پدر ت گریه میکنیم
انگار تمامی ندارد این دلتنگی
نه خودش انحصاری بود ونه حالا غمش انحصاری است
باید به رسم ادب غمت را تسلی داد اما مگر سکینه وتسلایی برای این غصه بزرگ هست
این روزها انگار کائنات هم از دوری اش در را به روی خود بسته است
پُریم از دلتنگی
پریم از غم نبودن حاج قاسم
زینب حاج قاسم
حالا هر شب به احترام بیداری های پدرت بیداریم وساعت 1:20 بامداد انفجار دردی است در قلب مان
سردار چشم هایمان را ستاره باران کرد ودل هایمان را متلاطم امواج نبودنش
میگویند شهدا زنده اند اما حی وحیات زنده بودن را میفهمد نه میت وممات .وبین ما وحیات از کران تا کران فاصله است
تو شمیم پدر را حس میکنی اما ما جز حسرت واندوه برای مان چیزی نمانده است
هر روز عکس پدر را جلوی صفحه دل مینهیم وبغض مان را اشک میکنیم
اشکی که امان مان را میبرد
زینب حاج قاسم
دل تنگ است واندوه وسیع،بگذار خلاصه کنم شرح درد را
به پدر سلام ما را برسان وبگو یک دنیا را دلتنگ خودش کرده
بگو به ما هم حیات بخشد تا او را درک کنیم
بگو بغض مان را نگه داشتیم تا فریاد کنیم بر سر ظلم
ظلمی که تو سپر آهنینش بودی وحالا…………
درد را از هر طرف که بخوانی درد است